بهاربهار، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

بهانه ما بهار

اندر باب سخن گفتنت

    بچه طوطی ما خیلی خوب حرف میزند و جدیدا خیلی هم معنی دار و به جا تقریبا تمام کلمات را میداند و درست و غلط ادا میکند این روزها کلمات مربوط به هم را بدون فعل کنار هم میگوید مامان من آب بابا لالا عزیز دد فکر میکنم یکی از همین روزهای زود جمله هم بگوید             ١ مهر ٩٢ ...
4 دی 1392

فرنیای واقعی

  امروز بالاخره بعد از مدت ها انتظار دختر کوچولوی مورد علاقمو دیدم       مونده بودم برم به مهمونی افطاری شرکت یا نه آخه هنوز وسط اسباب کشی و شلوغی هاش بودیم امااین مهمونی تنها فرصتی بود تا فرنیا جونو ملاقات کنم و بالاخره رفتیم    وقتی وارد سالن شدم بی اختیار چشمم دنبالش میگشت و از اونجا که جوینده یابندس تو یه چشم به هم زدن پیداش کردم و به اغوش کشیدمش و مهم تر از همه اینکه مامان فرنیا هم دقیقا همون جوری بود که فکرشو میکردم یه جوری با هم روبرو شدیم که انگار مدت هاست با هم دوست هستیم و البته که هستیم...........     البته داستان ما همین جا تموم نمیشه مامان و بابای فرنیا جون...
4 دی 1392

وای چه عروس نازی

                   پانویس:عروسی علی و گلوریا بهار جان مطمئنم عروس خانم برای عکس گرفتن ناز شما رو نداشته چون بردیمت آتلیه سالن اما عکاس هر چی سعی کرد ازت عکس بگیره نتونست بس که شما تحرک داشتی و تا ازت میخواستیم یه جا وایستی گریه میکردی اینا ام که میبینی برگ سبزیه تحفه مامانی   ...
4 دی 1392

آز آقون تا آقایی

  بهارمهارت خاصی در ساختن لغات جدید دارد و در فرهنگ لغاتش از همه جالب تر" آقون" و "آقایی" اسمهایی که روی پدر بزرگاش گذاشته   علما موندن که : این نیم وجبی چه جوری اینا رو با هم ست کرده که جنگ به پا نشه     پانویس:   آقون در 11 ماهگی و اقاییدر 13 ماهگی به فرهنگ لغات دخترک اضافه شد ...
4 دی 1392

چه حرفها که ننوشتم برایت

  حرفهایی بود که در دلم ماند و ریشه اش خشکید بس که ننوشتم برایت حرف هایی که هر شب مرور میکردم که فردا حتما برایت بگویم و نشد   جا ماندم دخترم کم آوردم از تو نتوانستم حریف تحرک و انرژی تو باشم بسیار فعال و شادابی و بسیارپر تحرک و شاد   انرژی ام کم امد دخترم در مقابل روزمرگیهای تو که اگر رها یت کنیم شب ها هم ادامه خواهد داشت کم اوردم از نخوابیدنت از 24 ساعت مرا طلب کردنت   نفهمیدم چطور هم بی تابی های ترا اجابت کنم و هم بخوانم و بنویسم و به روز باشم و بی سواد نمانم دو سه ماهی که گذشت کمتر برایت نوشتم اما بیشتر و بیشتر وبیشتر کنارت بودم و برای تو بودم   این روزهای گذشته فقط و فقط ترا اجابت ک...
4 دی 1392

ساقی همیشه تشنه

  بهارعاشق آب و لیوان و پارچ و شاه فنجون و کلا هر چی که مربوط به آبخوریه موقع تشنگی هم یاد همه میافته با معرفت  برا همه آب میبره شاید به خاطر همینه که اولین جمله ای که گفت این بود آب بریز(در حالی که لیوان تو دستشه)    
4 دی 1392

بدو عکسسسسسسسسسسسسسس تولد بهار خانم

بهار و چند تا از دوست جوناش                آخر عکس...         بابا نمیخوام عکس بگیرم مگه زوره         گشنمه... مامانمو میخوام         آخیش بالاخره یه چیزی برای خوردن پیدا کردم کاسه کوزه اینارو هم به هم ریختم          عجب کیکی حالا دیگه اینجا جای موندنه                        ...
22 آذر 1392

روز دخترم

دختر چه نازه دختر نغمه و سازه دختر تو باغ مهربونی چه دلنوازه دختر دختر گل امیده نگین و مرواریده بگین هزار ماشالله ببین چه قد کشیده دختر گلابتونه همدل و هم زبونه چشاش دوتا ستارس دلش یه آسمونههههههههههه     روز دختر  این روز زیبا که یاداور افتخارما به داشتن گلی مثل توست مبارک هر سه مان ...
18 شهريور 1392