بهاربهار، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

بهانه ما بهار

دومین یلدا با بهار

    آخرین شب پاییز را جشن میگیریم تا یادمان باشد گاهی حتی باید یک دقیقه بیشتر با هم بودن و شب نشینی بی ریا را جشن گرفت                 الهی شکر  که در این شب کنار هم بودیم و سفره ای کوچک در خانه گرممان پهن کردیم یادمان باشد که شبهای سرد و طولانی در پیش هزاران مهمان بی سر پناه و خیابان خواب دارد یادمان باشد سفره امشب شاید در خانه همسایه نباشد و مرد همسایه شرمنده زن و فرزند یادمان باشد پدر و مادری که امسال مهمانشان بودیم شاید سال بعد نباشد و یادمان باشد که اگر ما دور هم جمعیم هزاران نفر در خانه سالمندان و بیمارستان و ..چشم انتظار عزیزانشان هستن...
8 دی 1392

از این جملات چه میفهمید؟؟

    اسمت چیه دخترم؟ میتی(مهدی)   اسم بابات چیه؟ میتی   اسم مامانت چیه؟ میتی   فرش مال کیه؟ میتی   کمد مال کیه؟ میتی   تلویزیون مال کیه؟ میتی   مامان مال کیه؟ ممممممممممممممممممن         پا نویس :نمیدونم من این وسط چی کاره ام؟ ...
4 دی 1392

آخرین خبر

و بالاخره اومدیم به خانه خودمون و البته از قدیم و ندیم گفتن که هیچ جا مثل خونه خود آدم نمیشه   همسرم و بابای بهارم من و بهاردستای خستتو میبوسیم و ممنونتیم به خاطر این همه تلاش   خداراشکر به خاطر این نعمت بزرگ           ٢٠تیر ١٣٩٢ ...
4 دی 1392

گوشی نازنینم

    وقتی عمر چیزی به دنیا نباشه دیگه کاری نمیشه براش کرد گوشی نازنینم بعد از یک نگاه عمیق و متفکرانه توسط بهار خانم در ظرفشویی خونه غرق شد و رفت پیش دوستاش(ساب کامپیوتر عزیز،گوشی بابا،شیشه بزرگ عسل،ظرفهای عزیز مامان و................) روحش شاد   ...
4 دی 1392

اندر حکایت شیر دهی

    14 ماه است شیره جانم را این هدیه و امانت الهی را بی کاست به تو تقدیم میکنم   14 ماه است میجنگم با تمام بی خوابی ها خستگی ها بی حوصلگی ها ی گاه گاهم   میجنگم با حرف های این و ان که.........  بس است دیگر بگیرش از شیر که توانی برای خودت نماند که شیر خشک هم شیر است دیگر که 6 ماه کافیست دیگر و بقیه اش اضافی که شیشه و پستانک هم راهیست ها که تا کی میخواهی تا صبح نخوابی که 5 دقیقه میخورد و بقیه اش فقط مکیدن بیهوده است که...........    و من نیز خسته میشوم گاهی و بی حوصله و بسیار بی خواب   و تو ع...
4 دی 1392