بهار و دوست جونش
اینم نازنین رقیه که بهار از وقتی دیدش اسمشو گذاشته "ادو"جدیدا هم بهش میگه ناز ناز جان بهار میره خونشون با ادو برمیگرده بعد چند دقیقه مامانش صداش میکنه ادو میره بهارم میبره بعد من صدا میکنمش بهار میاد با ادو بعد اون صدا میکنه بهار میره اینبار ادو نمیره بهار میشه دختر اون ادو میشه دختر من نیم ساعت بعد دلامون برا بچه هامون تنگ میشه با جیغ و داد بچه ها رد و بدل میشن خلاصه پوستمون کندس از دستشون ...
میرم مدرسه
اشتباه نکنید بهار مهد نمیره یه توک پا میره خونه اسباب بازی و برگرده ...
جادوگر کوچولوی من
گاهی فقط یک کلمه میتواند به دنیا دلبسته ات کند "مامان" گفتن اینروزهای بهار جادویم میکند دیوانه ام میکند میگوید مامانم....... و من باز هم میخواهمت دنیا ...
اعتیاد شیرازی ما
صبح یه لگن میسازیم ظهر یه لگن شب یه لگن حالا نخور کی بخور مادر و دختر در حد انفجار میزنیم تو رگ آخرشم سر تهش دعوا میشه و بلاچه معمولا با یه حرکت حساب شده برمیداره و فرار ...
جدایی
خوش خوراک و کم توقع
من:بهار جان نهارچی بخوریم بهار:میگو من:شام چی بخوریم بهار:جیگر بچم کلا سطح توقعاتش پایینه خیلی هم با مفاهیم قسط و قرض و یارانه و از این قبیل آشناست باباش هر وقت میاد خونه بهار تو دستش دنبال میگو وجیگره اما به جاش تو دست باباش فیش آب و برق و مالیات میبینه حالا هر طوری هست میشه میگو و جیگر این یه گل رو جور کرد من موندم علمایی که کشفیدن" با یه گل بهار نمیشه" چرا دارن یارانه رو قطع میکنن ...