انقدر بزرگ شدی
انقدر بزرگ شدی که دیگه شبا تو اتاق خودت میخوابی
انقدر بزرگ شدی که خودت غذاتو میخوری
انقدر بزرگ شدی که ناراحتی منو میفهمی و نوازشم میکنی
انقدر بزرگ شدی که وقتی کسی میگه درد داره ماساژش میدی
انقدر بزرگ شدی که تو جمع کردن سفره کمک میکنی
انقدر بزرگ شدی که پاتو رو زمین دستشویی نمیذاری
انقدر بزرگ شدی که لباساتو با کفشات ست میکنی
انقدر بزرگ شدی که نقاشی میکشی
انقدر بزرگ شدی که در مقابل لطف دیگران تشکر میکنی
انقدر بزرگ شدی که حیوونا و میوه ها رو میشناسی
انقدر بزرگ شدی که موقع اذان همه رو دعا میکنی
انقدر بزرگ شدی که واسه خودت دوست پیدا میکنی
انقدر بزرگ شدی که دستت به دستگیره در و پریز ها میرسه
انقدر بزرگ شدی که.......
گازشو گرفتی و داری بزرگ میشی مادر
ومن مات و مبهوت این لحظات ناب رو تماشا میکنم
آرزو دارم هیچ مشغله ای نداشتم به جز تماشای تکرار نشدنی تو دخترم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی