بهاربهار، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

بهانه ما بهار

دومین بهاری که دیدی

  از وقتی بهارمان شده ای هر روز بر درخت زندگیمان جوانه میزنی شکوفه میکنی و برایمان گل و سبزه میآوری     دومین بهاری که دیدی مبارکت دخترکم                      پانویس :امسال هفت سین ما توی راهرو چیده شد البته احتمالا دلیلش مشخصه .... اون عسک آخرم گذاشتم تا یادمون نره اشک ٤ نفر در اومد تا این عسک سه نفره ثبت شه از قیافه من و باباش کاملا مشخصه که برای نگه داشتن بهار چه جفایی کشیدیم   ...
1 فروردين 1393

بهار و دوست جونش

      اینم نازنین رقیه که بهار از وقتی دیدش اسمشو گذاشته "ادو"جدیدا هم بهش میگه ناز ناز جان     بهار میره خونشون با ادو برمیگرده بعد چند دقیقه مامانش صداش میکنه ادو میره بهارم میبره بعد من صدا میکنمش بهار میاد با ادو بعد اون صدا میکنه بهار میره اینبار ادو نمیره بهار میشه دختر اون ادو میشه دختر من   نیم ساعت بعد دلامون برا بچه هامون تنگ میشه با جیغ و داد بچه ها رد و بدل میشن خلاصه پوستمون کندس از دستشون ...
24 اسفند 1392

جادوگر کوچولوی من

      گاهی فقط یک کلمه میتواند به دنیا دلبسته ات کند "مامان" گفتن اینروزهای بهار جادویم میکند دیوانه ام میکند میگوید مامانم.......         و من باز هم میخواهمت دنیا   ...
24 اسفند 1392

اعتیاد شیرازی ما

  صبح یه لگن میسازیم ظهر یه لگن شب یه لگن   حالا نخور کی بخور مادر و دختر در حد انفجار میزنیم تو رگ       آخرشم سر تهش دعوا میشه    و بلاچه معمولا با یه حرکت حساب شده برمیداره و فرار         ...
24 اسفند 1392

خوش خوراک و کم توقع

  من:بهار جان نهارچی بخوریم بهار:میگو من:شام چی بخوریم بهار:جیگر      بچم کلا سطح توقعاتش پایینه خیلی هم با مفاهیم قسط و قرض و یارانه و از این قبیل آشناست باباش هر وقت میاد خونه بهار تو دستش دنبال میگو وجیگره اما به جاش تو دست باباش فیش آب و برق و مالیات میبینه   حالا هر طوری هست میشه میگو و جیگر این یه گل رو جور کرد من موندم علمایی که کشفیدن" با یه گل بهار نمیشه" چرا دارن یارانه رو قطع میکنن     ...
23 اسفند 1392

شیرین تر لز عسل

  من مشغول ظرف شستن بهار طبق معمول مشغول کشیدن پای من و نق زدن بهار:مامان باآ(یعنی منو بذار بالا روی کابینت فضولی کنم) من:دخترم اگه بیای بالا به چیزی دست نمیزنی بهار:نه پس دستا تو بگیر پشتت دستاشو میگیره پشتش طفلکم     چند ثانیه بعد     من مشغول ظرف شستن بهار بالای کابینت پاهای بهار توی ظرفشویی من:مگه قول ندادی  به هیچ چی دست نزنی بهار(در حالی که دستاش هنوز پشتشه:دست نه........پا   ...
2 اسفند 1392